آتریناآترینا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 6 روز سن داره

آترینا، عشق مامان وبابا

سهم ما از زندگی

آترینای نازم، هستی و وجودم،دوردونم، جیگر گوشه ام، تو سهم من و بابایی از زندگی هستی عاشقتیم، طلا طلا خوب رسم دلربایی کردن رو بلدی من و بابایی رو مجنون کردی اساسی. دیروز هم رفتیم فروشگاه sears فستیوال پائیزه شروع شده، اونجا هم تا تونستی دلربایی میکردی یکی از فروشنده های خانم مجذوبت شد یه عروسک که آدم برفی هستش و راه میره و آواز میخونه روشن کرد تا سرگرم بشی فدات بشم کهربای من، شما هم دو دستی عروسک رو گرفتی و ولش نکردی، بابایی هم که دلش برای شیرین کاریهات ضعف میره سریع خریدش، عکسش رو واست میذارم تا بعدها یادگاری داشته باشی. هر وقت به این فروشگاه میریم فروشندهاش یکی یکی میان اجازه میگیرن که بغلت کنن و باهات چنددقیقه بازی کن، عشقمم که با لبخند و ن...
5 مهر 1390

حمام

  سلام هستی من، گل مریمم، هر وقت من و بابا شما رو میبریم حموم موقع شستن موهای قشنگت کلی گریه میکنی، البته میدونم اکثر نی نی کوچولوها گریه میکنن، ولی خوب من و بابایی طاقت دیدن گریه هاتو نداریم. خوشحالم ماشاالله داری بزرگ میشی، شاید حمام کردنت راحت تر بشه وقتی بتونی تویه وان بشینی و با اسباب بازی سرگرم بشی، حمام برای تو  الهه نازم شیرین تر میشه، هیچ وقت یادم نمیره اولین بار که بردیمت حموم  چه تجربه جالبی بود. قبل از مرخص شدنمون از بیمارستان یه خانم دکتر مهربون که منخصص اطفال بود اومد و کلی روش حموم کردن بی بی رو یه ما یاد داد بعد که اومدیم خونه بابا میخواست به اون روش شما رو حموم کنه، ولی من اصرار به روش قدیمی که مادربزرگا واس...
4 مهر 1390